مدال برنز محسن نژاد در تورنمنت کشتی فرنگی‌آلبانی رضا شاهرودی مدیر آکادمی باشگاه پرسپولیس شد پیکر کوهنوردان در بانه به خاک سپرده شد چه کسانی نباید تخم مرغ بخورند؟ عکس / تفاوت زبان بدن ونس و روبیو کشف ۲ جسد و یک زخمی از کوهنوردان مفقودی بانه آخرین نتایج لیگ برتر در پایان هفته بیست‌و‌یکم / فولاد از کورس قهرمانی جاماند + جدول نتایج دیدار‌های پایانی هفته ۲۱ لیگ برتر فوتبال/ پیروزی ذوب‌آهن، نساجی، خیبر و گل‌گهر رونالدو و پرسپولیس دلیل درخواست النصر برای بازی در زمین بی‌طرف هادی چوپان به وعده خودش عمل کرد / ثبت رکورد سنگین‌ترین وزنه + ویدیو شکایت ۵ بندی استقلال از داور دربی فیلم/ بوسه ادب امیر موسوی به چادر مادر شهید دوران در حاشیه تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب شهید کسایی اعلام رده‌بندی باشگاهی فوتبال آسیا؛ ایران در رده پنجم + جدول دم کردن چای می‌تواند فلزات سنگین را از آب فیلتر کند ماجرای تیراندازی به خانواده ایرانشهری و جان باختن کودک خردسال

پدرم مدام از ارتباط مادرم با یک مرد غریبه می گفت

هیچ وقت نمی توانستم درباره انگیزه طلاق مادرم برای دوستانم چیزی بگویم. با حرف هایی که پدرم در مورد جدایی از مادرم گفته بود همیشه سعی می کردم به خودم بقبولانم که مادرم بر اثر بیماری قلبی و در 32 سالگی جان باخته است.
تاریخ انتشار: ۰۰:۱۵ - ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ - 2021 May 12
کد خبر: ۸۷۵۴۴

به گزارش راهبرد معاصر نوجوان 16 ساله ای که به اتهام دومین سرقت از بستگانش دستگیر شده بود، وقتی مقابل کارشناس اجتماعی فرماندهی انتظامی طرقبه و شاندیز قرار گرفت به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و گفت: کودکی بیش نبودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند وقتی کمی بزرگ تر شدم پدرم مدام از ارتباط مادرم با یک مرد غریبه سخن می گفت به طوری که دیگر هیچ گاه نمی توانستم این حرف ها را تحمل کنم.

 

ماجرای طلاق مادرم در محل زندگی مان پیچیده بود و احساس می کردم دوستانم به چشم حقارت به من نگاه می کنند به همین دلیل ماجرای مرگ مادرم را در ذهن خودم ساختم تا به همه بگویم بر اثر بیماری قلبی فوت کرده است.

 

مدتی بعد پدرم که با کامیون در جاده های کشور رانندگی می کرد زن دیگری گرفت اما من علاقه زیادی به او نداشتم. از آن زمان به بعد برای گذران زندگی از شهرهای جنوبی کشور به مشهد مهاجرت کردیم و پدرم مرا در کلاس هشتم در یکی از مدارس حاشیه شهر ثبت نام کرد.

 

خیلی زود در مدرسه با نوجوانانی آشنا شدم که سیگار می کشیدند و مواد مخدر استعمال می کردند من هم باب دوستی با آن ها را باز کردم و در کنار آن ها به مصرف سیگار و مواد مخدر روی آوردم از سوی دیگر نیز به شبکه اجتماعی تلگرام معتاد شده بودم و همه اوقات بیکاری ام را این گونه می گذراندم تا این که چند ماه بعد ترک تحصیل کردم وبه خلافکاری هایم ادامه دادم.

 

دیگر در حالی به قلدر محله تبدیل شده بودم که هیچ کدام از دوستانم جرات رویارویی با من را نداشتند اما من برای تامین هزینه های اعتیادم دچار مشکل شده بودم به همین خاطر انگشتر یکی از همسایگان را سرقت کردم و با فروش آن به یک مغازه دار مقداری مواد مخدر و سیگار خریدم ولی با تمام شدن مواد مخدر دیگر چاره ای جز ادامه سرقت نداشتم.

 

چند روز بعد شبی در منزل مادر بزرگم دور هم جمع شده بودیم آن شب قرار بود از صندوق خانوادگی قرعه کشی کنند آخر شب وقتی دیدم مادربزرگم مقدار زیادی اسکناس مربوط به صندوق خانوادگی را زیر فرش اتاق گذاشت وسوسه شدم تا آن ها را سرقت کنم آن شب به آرامی 900 هزار تومان پول صندوق را سرقت کردم و روز بعد به سراغ یکی از دوستانم رفتم تا پول ها را خرج کنم اما مادربزرگم متوجه موضوع شده بود و قبل از آن که ما بتوانیم همه پول ها را خرج کنیم توسط پلیس دستگیر شدیم، اما روز بعد با وساطت پدر و دیگر اعضای فامیل و رضایت مادربزرگم از بازداشتگاه آزاد شدم ولی باز هم نمی توانستم هزینه های مواد را تامین کنم تا این که دیشب وقتی در مجلس عروسی خاله ام شرکت کرده بودیم متوجه شدم خاله ام مقدار زیادی از پول های هدیه و شادباش را داخل کیفی ریخت و آن را زیر تخت گذاشت.

 

من بلافاصله آن ها را سرقت کردم ولی باز هم روز بعد پلیس طرقبه و شاندیز مرا به همراه دوستم دستگیر کرد./رکنا

کلمات کلیدی: سرقت حوادث
مطالب مرتبط
ارسال نظر
تحلیل های برگزیده